گریه تا چند ناله تا کی
ناله عاشقان را ثمر نیست
از گذشته یاد کن یاد
تا نماید خاطرت شاد
کز پی شام هجران سحر نیست
یاد از آن شب شب که با او
در گلستان بر لب جو
بودمان لب به لب روی بر رو
عشق او در دل من
مهر من در دل او دل او
از جهان وارسته
جان به جان پیوسته
لب زگفتن بسته دل سخنگو
عشق من جاودانی است
ماه من آسمانی است
کاین چنین زیبایی در بشر نیست
با همه مهر آن پری رو
ای دریغا شد جفاجو
حالش از حال پژمان خبر نیست
سلام یه کم دیر شد ببخشید بالایی رو بخونید یعنی پست بالایی
به سراغ من اگر می ایید
پشت هیچستانم
پشت هیچستان جایی است
پشت هیچستان رگهای هوا پر قاصد هایی است
که خبر می آرند از گل واشده دورترین بوته خاک
روی شن ها هم نقش های سم اسبان سواران ظریفی
است که صبح
به سر تپه معراج شقایق رفتند
پشت هیچستان چتر خواهش باز است
تا نسیم عطشی در بن برگی بدود
زنگ باران به صدا می آید
آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی سایه نارونی تا ابدیت جاریست
به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من
سلام حالتون خوبه میخوام از کسایی که توی کاشان هستند خواهش کنم که عوض من هم به سراغ سهراب برن ولی نرم و نازک . آرزو خانم دوست عزیزم چشم سعی میکنم بیشتر از شعرای معاصر بذارم چون فکر میکنم اشعار حافظ و سعدی و مولانا و انوری برای مردم فقط تکرار میشه تو پست بعدی انشا الله یه شعر خوب از پژمان بختیاری میذارم یه شاعر معاصر که شاید خیلیها اسمش رو هم نشنیده باشن حتی بعد از مرگش خوب پر حرفی کردم دفعه بعد میخوام یه خورده از نوشته های خودم براتون بگم از اون تراژدی های تلخ تا اون موقع مواظب خودتون باشید از پیاده رو برید.
زنگ باران به صدا می آید
آدم اینجا تنهاست
ودر این تنهایی
سایه نارونی تا ابدیت جاریست
سلام امیدوارم هیچ وقت و هیچ جا تنها نباشید چون بدترین چیزیه که تو دنیا وجود داره از این به بعد تصمیم گرفتم یاد سهراب رو تو وبلاگم زنده نگه دارم پس لطفا یه فاتحه براش بخونید تا با پست بعدی بیام